دود و دودمان


سالن نمایش،
پرده به کنار می رود و بنا بر این است که اسرار پشت پرده در نمایشی تک پرده ای هویدا شود.
مردی سمت راست صحنه ، روی یک صندلی گهواره ای ، تکیه زده و پای راستش را بر پای چپش سوار کرده و چنان کودکی که با حرکت گهواره آرام می شود ، به عقب و جلو می رود و آرام گرفته ، در دست راستش سیگاری است که گه گاه بر لب می گیرد و دود آن را چنان از دهان خود به بیرون می دهد که هاله ای از دودی سفید اطراف چهره اش را فرا گرفته و نمی توان چهره اش را دید. مقابل مرد میز عسلی قرار دارد و بر روی میز یک زیرسیگاری که چند سیگار نیم سوخته در آن می باشد قرار دارد. در کنار زیرسیگاری مجله مدی قرار دارد که بر روی جلد آن عکس خانمی است که لباس زیر قرمزی پوشیده و لباس دیگری جز یک کروات آبی راه راه بر تن ندارد.
در سمت چپ صحنه ، میزی با کنده کاریهای زیبا و چشمگیری قرار دارد که هر آدمی که سر رشته ای از هنر هم نداشته باشد ، می تواند بفهمد هنرمندی ، هنرمندانه وقت زیادی صرف کرده تا چنین اثر چوبی هنری را بیافریند. روی میز یک دستگاه گرامافون قرار دارد و صفحه ای بر آن قرار گرفته که سمفونی نهم بتهوون را می خواند.
در وسط صحنه ، بر روی دیوار ، قاب عکس زیبایی از دختر روستایی است که یک بلوز و دامنی که به زیر زانوهایش می رسد با رنگها مخلوط شاد که قرمز و زرد در آن نمایان تر است پوشیده و زیر درخت توتی نشسته و اطرافش دشت سبزی است و دور و بر دخترک تعدادی گوسفند در حال چریدن است ، نقش بسته است. ترکیب رنگها و نقش قاب نشان از اثر هنرمندانه ای است که نقاشی هنرمند ، ماهها زمان برده تا چنین اثر زنده ای را خلق کند.
در میان صحنه ، قالیچه ابریشمی دستبافی گسترده که نقشهای آن با ظرافت خاصی بافته شده.
مرد همچنان بر روی صندلی اش در حال حرکتی تکراری و پاندولی است و با گذشت زمان تمام مسیری را که وقت صرف می کند به جلو برود دوباره عقب نشینی می کند و به همان اندازه به عقب بر می گردد! و همچنان در هاله دود سیگار خود فرو رفته و گمان نمی رود جلوه های هنرمندانه اطراف خود را درک کند. در همین لحظات چهار نفر ناشناس با لباسهای سر تا پا سیاه و روی بسته ، پاورچین و آرام بدون اینکه صدایی بر صحنه افزوده شود ، از سمت چپ وارد صحنه می شوند. یکی از آنها قالیچه ابریشم را از آن میان جمع می کند و با خود به بیرون می برد. دیگری قاب نقاشی را از روی دیوار برداشته و با خود به بیرون می برد و صحنه را ترک می کند. دو نفر دیگر آهسته و آرام ، دستگاه گرامافون را از روی میز چوبی کنده کاری شده برداشته و روی زمین میگذارندو دو طرف آن میز که یک اثر هنرمندانه چشمگیر است را می گیرند و از صحنه خارج می شوند.
مردهمچنان بر صندلی خود تکیه زده و سیگار می کشد. هنوز صدای صحنه همان سمفونی نهم بتهوون و کمی هم صدای سایش صندلی گهواره ای بر زمین است. هنوز میز عسلی ،
زیرسیگاری و مجله مد در مقابل مرد وجود دارد. هیچ چیز برای مرد تغییر نکرده و زمان می گذرد. لحظه به لحظه... و چند لحظه بعد دود تمام صحنه را میگیرد و پرده می افتد. دود همچنان از زیر پرده افتاده ، به بیرون می آید و کم کم تمام فضای سالن نمایش را پر می کند ...
صدای سمفونی نهم بتهوون و صدای سایش صندلی گهواره ای بر زمین همچنان ادامه دارد ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد