نامه ای به ارشد

دوستان سلام

در مطلب کاغذ سفید که نوشته بودم ، برای اولین بار خودم را به خوانندگان معرفی کردم و بعضی ناگفته ها که مثلا چرا کاغذسفید ما سیاه است را گفتم و گفتم که دارم میرم سربازی. جونم براتون بگه که این سربازی با تموم سختیهاش شاید بهترین تجربه انسان باشه. از این ها که بگذریم هفته اول خیلی به من بد گذشت و اون مطلب کاش دیپلمه بودم! را نوشتم که اگه نخوندید یه سر بزنید مطمئن باشید خالی از لطف نخواهد بود.

برگردم به همون روزهای اول آموزش که همه را به قد کردند و مارا در 10 ردیف 9 ستونه مرتب کردند و به این گروه 90 نفره گفتند : گروهان و فرمانده گروهان شخصی بود به نام آقای آخوندی که ستوان دوم بود و نگاهی به بچه ها انداخت و من را ارشد گروهان کرد. خوب به قول دوستی که از خلق و خوی لطیف و شیطنت آمیز من خبر داشت گفت ، قحط الرجال بوده! خلاصه ارشد می بایست جدی و خشن و نظم دهنده گروهان باشد و در واقع در غیاب فرمانده ، فرمانده گروهان ارشد گروهان است! خوب ما اینیم دیگه

این چیزی که این بار به جای خاطره ای از دوران آموزش سربازی برایتان اینج گذاشتم نامه ای است که یکی از افراد گروهان به من نوشته ، من که 15 روز زودتر از بقیه افراد گروهان ترخیص میشم، چون برای دوره لیسانس 60 روز و دوره دکترا 42 روز است، و بعد از خود باید جانشینی بگذارم امیدوارم بچه ها همه از من به خوبی یاد کنند.

به یاد پادگان آیـت الله خاتمی ، گردان 1 امام علی ، گروهان 15 :

 

حمد و سپاس ایزد یکتا و بی همتا ، معبود یگانه زنده و پابرجا ، خدای خوبیها و نیکوییها ، خدای رحمان و رحیم ، بخشنده کریم.

امروز شنبه است به تاریخ یکم آذرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هجری شمسی ، ساعت 7 شب است ، اینجا آسایشگاه آش خوران! گروهان 15. مهتابی خراب آسایشگاه طبق معمول سوسو می کنه ، هوای اینجا عالیه و بچه ها به حمد خدا شاد و مسرور ، غرق خنده و مست و مجنون.

نویسنده محمد محسن پور به کد آموزشی 089/15 است و منظور دکتر هدی است که اگر نمی دانم بچه کجاست اما ارشد است و اطاعت فرمانش وظیفه ما بدبختان. صبح ها بر هم زننده خواب ناز ما صدای نکره و نه چندان دلنشین آقاست. به آن هنگام کلون کلون از خواب بیدار شده و او هی دم به دم داد زند: بیدار ، بیدار. کو کجاست حالی که از کمربند زرد بند کچل دکتر نام اطاعت کند. ( منظور از کمربند زرد بند ، واکسل زردی است که ارشد گروهان به شانه اش می آویزد) کو کجاست همتی که ندای به صف شو هدی را جواب گوید. دکی نگون برگشته نا امید و خسته از گروهان بی بخار و سبک همت خود ، صبحگاه راه دفتر سرهنگ را پیش گرفته و سلانه سلانه و شلان شلان به سویش روانه گردیده و حالا گله و کی گله. خدا میدونه که چقدر کد ما سربازای بدبخت رو لو میده و به ریشمون میخنده. آره داشتم میگفتم عزیز دردونه آخوندی ، عزیز دل سرهنگ محمدی حالا چند روزه دیگه مرخص میشه و شرش از سر ما کم. آه خدایا پس ما کی میریم. خدا کنه همه به سلامت ، خوشحال و با صلابت ، گروه گروه و تک تک اینجا رو ترک کنند و برند سر زندگیشون.

دکتر هدی پیروز و پایدار باشی ، نسخه هاتم ارزون بگیر

 

از اینجا به محمد محسن پور با کد آموزشی 089/15 درود می فرستم و از خدا می خواهم هر کجا هست پایدار و پاینده باشد . در ضمن بگم من کد هیچ سربازی رو هم لو ندادم...

بچه های گروهان 15 دوستتون دارم _ ارشد گروهان

نظرات 21 + ارسال نظر
هدی جمعه 7 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:13 ب.ظ http://mah1365.persianblog.com

ممنون بهم سر زدی....بازم میام

بترکون شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.beterekon.blogspot.com


وبلاگ خوبی داری
به من هم سر بزن خوشحال میشوم
http:///www.beterekon.blogspot.com

احسان شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:52 ب.ظ http://ostad.blogsky.com

سلام - شرمنده که چند وقته بهت سر نزدم. یه سری به ما بزن، قالب وبلاگمو عوض کردم. موفق باشی...همیشه!

فری شنبه 8 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:07 ب.ظ

آقا یا خانم محترم تاسیانی با وای انگلیسی نوشته می شود نه با آی. مرسی

[ بدون نام ] یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:56 ق.ظ

سلام خوبی
شرمنده از این که چند وقته نیومدم اینجا

سربازی هم یه دورانییه واسه خودش
هر جایی هستی موفق باشی

علی یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:35 ق.ظ http://biya.blogsky.com

حواس نمونده که نه اسم و نه آدرسو مینویسی
همینجوری کامنت میذاری

عوضش شد ۲ تا

بابا لنگ دراز دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:47 ق.ظ http://shiva-omid.blogsky.com

هدی جان . خداحافظ!

احسان سه‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:55 ق.ظ http://ehsanica.blogsky.com

نامه ی خیلی با حالی بود...
هر چند که یه کم به وصیت نامه هم شباهت داشت
اما به هر حال...
حال و هوای سربازی رو یاد آدم می آره(البته من هنوز نرفتم ولی خوب....)

مریم پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:29 ب.ظ http://3pehr.blogsky.com

بدتر از ما کم پیدایی. ارشد و دیپلمه.

ترانه مجهول !!! پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:26 ب.ظ http://hodak.persianblog.com

...سلام...آخی چه باحال....ما آدما با خاطراتمون زنده ایم ...ما هم درود می فرستیم.....ممنون خواهر کوچیکه!

[ بدون نام ] جمعه 14 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:43 ب.ظ http://haleh.net

ارشد اسم مدیر شرکت قبلیه من بود که ۳ هفته اس اومدم بیرون ازش !!:)))

کاوه جمعه 14 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:53 ب.ظ http://mybluedreames.persianblog.com

سلام خوبی خیلی وب قشنگ موفق باشی

احسان سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:01 ق.ظ http://ostad.blogsky.com

واقعا برای همین چیزها بود که دوس داشتم یه سری کوتاه به سربازی بزنم!!!

مریم سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:31 ب.ظ http://3pehr.blogsky.com

امیدوارم موفق باشی. من همیشه یه سری این طرفا میزنم.

هدی۱ دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:35 ب.ظ http://hodahodi.persianblog.com

همچینم بد نمگیذره که ! نرفته داری بر میگردی !
اونجا یه عالمه خاطره برات میسازه نه؟!

باران دوشنبه 1 دی‌ماه سال 1382 ساعت 04:30 ب.ظ http://biya.blogsky.com

آقا ما هم رفتیم سربازی

هدی۱ شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:14 ب.ظ http://hodahodi.persianblog.com

متنی کوچک نمینویسی برادر !؟

آذر یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 01:18 ب.ظ http://azararman.co.sr

سلام .اولین باره میام اینجا. یه چیزی واسم جای سوال داره این عکس فارغ التحصیلی شما مربوط به مهر ۷۵ نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اکسیر چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 09:12 ق.ظ http://xseer.blogsky.com

سلام. وبلاگ خیلی قشنگی داری.
به من هم سر بزن.
www.xseer.blogsky.com

باباشمل پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 06:52 ق.ظ http://kaghazesefid.blogsky.com

آذر عزیز از از اینکه به من سر زدی ممنون ... منظور از مهر۷۵ اینه که در این سال این بچه ها وارد دانشگاه شدند ... ورودی های مهر ۷۵ ...

آذر شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1382 ساعت 11:13 ق.ظ http://azararman.co.sr

سلام..... من آخر متوجه نشدم که شما سال ۷۵ فارق التحصیل شدید یا سال ۸۲ !!!؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد