چشم چرون

پیرمرد همانطور که به عصایش تکیه داده بود و در همان حال در دست دیگرش تسبیحی بود و به نظر می رسید داره به دخترای دبیرستانی که از مدرسه ، از آن طرف خیابان خارج می شدند نگاه می کرد و معلوم نبود چه چیزهایی در فکرش رفت و آمد می کنند! شاید هم داشت تسبیح دختران زیبایی که از آن طرف خیابان رد می شدند را می کرد! یه دفعه بند تسبیح تو دستش پاره شد و دانه های تسبیح پخش زمین شد و پیرمرد عکس العملی نشان نداد و همانطور خیره به دختران نگاه می کرد که یکی از اهالی رفت که سلامتش را جویا شود که تا دست بر شانه های پیرمرد گذاشت. انگار این بار بر دوشش زیاده بود و بر زمین افتاد! اهالی و دختران دبیرستان همه گردش جمع شدند ، گویا پیرمرد هرگز چشم بر این جهان نگشاده بود!

اهالی می گفتند پیرمرد هر روز می آمده و درست همینجا می ایستاده و رفت و آمد دختران دبیرستان را می دیده و بعد از اینکه همه می رفتند او هم می رفته!

یکی می گفت از درد عشق دق کرد و مرد!

معلوم نیست پیرمرد از عشق کدامشان مرده بود؟! هیچ کس نفهمید! کاش لا اقل دخترک می دانست قاتل پیرمردی بوده که به عشقش می آمده و اکنون به پایش جان داده!

نظرات 8 + ارسال نظر
بهروز وثوق سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:16 ق.ظ http://vosogh.blogskuy.com

سلام
چقدر زیبا بود
آخی بیچاره پیره مرد

مینو پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:43 ب.ظ http://minoo6.persianblog.com

من فکر می کنم پیر مرد از عشق هیچکس نمرد . . . اون میومد اونجا چون بهش الهام شده بود که یه روز بعد از ظهر ساعت ۳۰/۵ خواهد مرد . . . اتفاقی بود که جلوی یه مدرسه ی دخترونه مینشسته !!!

گلدوست پرسپولیسی جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:17 ق.ظ http://goldoost.persianblog.com/

سلام به من هم سر بزن!!!

افکار همایونی ! جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:21 ب.ظ http://hgd.persianblog.com

از زبان دل شنیدن بهتر است !
نامردمان ، مهربانی بهتر است .

امیر.و.م جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:02 ب.ظ http://ghabeshekaste.persianblog.com

سلام دوست عزیز بسیار زیبا بود شما را به عنوان وبلاگ هفته لینک کردم امیدوارم به من هم سر بزنی و نظر سبزتو از من دریغ ننمایی به امید دیدار

پارادکس جمعه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:21 ب.ظ http://mshafiee.com

آخی شاید به گذشتش فکر میکرده...

هدی۱ دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:18 ب.ظ http://hodahodi.persianblog.com

اِ بیچاره به دختره چه ! اون پیرمده خجالت نمیکشده میموده دیدبانی !
حالا اگه یه جوون بود که تا حالا شونصد بار برده بودنش کمیته !

محمود دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:58 ق.ظ http://persian web lag

هر که دوست میخواد ایمیل بذه بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد