ــ چی می شد اگه یه روز دیوارا خراب می شد زندونا ویرون می شد آجانی جایی نبود حصار و مرزی نبود دیگه برا دیدن یار دفتر و دستک نمی خواس عاقد و ملا نمی خواس این همه در به دری ها نمی خواس
ــ می دونی اگه یه روز دیوارا خراب بشن مرزا در هم شکنن زندونا ویرون بشن چی می شه؟ دیگه سنگ رو سنگ بند نمی شه اگه مرزی نباشه ، دیوار و حصاری نباشه هر کی بیاد ، هر جا بره مالت و غارت ببره به کی میگی؟! کجا میری؟! دوباره دلت میخواد زندونا بنا بشه نامرد از مرد جدا بشه
ــ اما ... دیوارا ، حصارا ، زندونا همشون الکین پر پر از کلی خالین!
ــ میدونی چرا؟ آجان که خود سارق باشه دیگه در نمیخواد ، حصار و زندون نمیخواد خودش میاد ، خودش میره ملا هم وقتی رقیب عاشق باشه دیگه دفتر و دستک نمیخواد دیگه انکحت و زوجت نمیخواد
ــ خوب بسه همه چیز رو فهمیدم چی می شد اگه یه روز دیوارا مرز بودن حصارا واقعی بودن آجانا سارق نبودن ملاها رقیب عاشق نبودن ...
بابا شمل
دوشنبه 19 مردادماه سال 1383 ساعت 05:47 ق.ظ
سلام خوبی دوست من ... بازم به من خبر ندادی آپدیت کردی؟ باشه .... ولی واقعا زیبا نوشتی شعرتو خیلی قشنگ بود موفق باشی .... راستی من یه لو گو درست کردم اگر خواستی لو گومو بذار تو وبت ممنون می شم .... بای بای
دوست عزیز سلام
وبلاگ بسیار خوب و پرمحتوایی دارید تبریک میگم بهتون
( 4 هخامنشی – نامهای ایرانی ) این عنوان مطلب امروز من میباشد
ممنونم میشم مطلب رو بخونید و نظرتون رو بگید .... با تشکر نوید نیک کار
امیدوارم موفق باشید.
دوست خوبم سلام...شعر زیبایی رو که نوشته بودی خوندم...حقیقت دردناکی که هیچ وقت نمیشه شیرینش کرد...حرف دیگه ای ندارم...موفق و مویدباش...یاحق...
محتوا زیبا بود ولی فرم کمی غیر آهنگین بود این سبک عامیانه نوشتن زیباییش به وزن وقافیه اشه ببخشیدا البته
چی میشد ...
هی
سلام خوبی دوست من ... بازم به من خبر ندادی آپدیت کردی؟
باشه .... ولی واقعا زیبا نوشتی شعرتو خیلی قشنگ بود موفق باشی .... راستی من یه لو گو درست کردم اگر خواستی لو گومو بذار تو وبت ممنون می شم ....
بای بای
سلام
خیلی زیبا بود عزیز
و پر معنی
ممنون از لینک تون من حتما جبران می کنم
ziba bood
سلام هدی خانوم ...خوبی کجائی؟؟؟؟/ کم پیدا چیرا آپدیت نمی کنی
نیستید جناب آقای دکتر؟
سلام
اگر در دنیا عدالتی بود هیچ زندانی نبود پس برای این دنیای بی عدالت باید از کی شکایت کرد؟؟؟
از اینکه به من سر زدی ممنون