کشاورزی را دیدم که تبر بر دست گرفته بود و بر کمر درخت خرما میزد که چرا با این همه زحمتی که امسال برایش کشیده است چرا موز نداده است؟!
تبری را دیدم که با آهنگ کشاورز رقص بر کمر گرفته و هم آغوشی درخت خرما برگزیده و نمیدانست با هر آهنگی که نمی رقصند!
در این میان شیخی گذر میکرد و چون آهنگ کشاورز شنید و رقص تبر بدید ، گفت: مگر نفرموده بودیم که رقصیدن به هر شکل حرام باشد و دیگر چه برسد به همراه هم آغوشی ، پس حد الهی بر تبر واجب باشد!
سلام خوبی آپدیت می کنی به من خبر نمی دی رفیق......
این رسمش نیست
بنام هور مزد یکتا
درود به شما
با دیدن این همه زیبایی و اون شعر بالا و این اهنگ و متن زبونم بند اومده
موفق باشید همیشه در پناه ایزد
این حکم شیخه خیلی باحال بود :دی
خیلی از کامنتت خوشحال شدم هدی عزیز!
نوشته هاتو میخونم. چه خبرا؟از کار؟
سلام بابا شمل عزیز . . . اگر بنا باشه رقص رو اینجوری حرام کنن . . . پس رقص قلم ها بر کاغذ چی میشه؟ با لکل حراااااااااااااااااااااااااااام ؟!!! راستی به روزم . . .تو هم زودتر از انتظار درمون بیاد . . پاینده باشی
زیبا بود و طولانی. خوشحال میشم نظرت رو درباره نوشتههام بدونم
آخی چه اینجا قشنگه
اگه این دنیای مجازی نبود من با شما فرشته های هم وطنم از کجا ارتباط می داشتم؟؟
سلام خوبی رفیق امیدوارم که در تمام مراحل زندگی موفق باشی