طاق دو ابروی تو را
طاق سرای خود کنم
نور دو چشمان تو را
چراغ آن سرا کنم
قد رعنای تو را
بر سر آن سرای دل
سرو کنم ، سایه کنم
دیده دلربای تو
پنجره سرای من
تا ز آن پنجره ها
نگاه به عالم بکنم
تا بشود عالم من ، عالم تو
نگاه من ، نگاه تو
حلقه گیسوی تو را
حلقه در خانه کنم
تا که زند هر که در خانه من
صدای تو ، نوای تو
زنگ در خانه من
رنگ شبای خانه ام
گیسوی دلربای تو
مقصد و معبد دلم
ماه پری چهره من
ماه شبای این سرا
دلبر دلربای من
بوی خوش عطر تو را
جای قدم های تو را
راهنمای خود کنم
تا که به مقصد دلم
دلبر دلربای من
من برسم ، من برسم
در به در خانه تو
نشسته پشت در منم
منم منم ، منم منم
خاک در خانه تو
گدای کوی تو منم
سلام دوست من . امکان داره یک سری به کلاس قصه نویسان بزنی و راهنماییم کنی. ممنون این هم آدرسش kafka1.persianblog.com
سلام . اگر وقت کردی سری به کلاس قصه نویسان بزن و راهنماییم کن . ممنون این هم آدرسش :kafka1.persianblog.com
سلام خیلی شعرت زیبا بود
امیدورام موفق باشی
یک پرنده گفت:
کاشکی قفس نبود
پشت میله های سرد
پای بسته هیچکس نبود
یک پرنده گفت:
زندگی، سرود سبز شاخه هاست
زندگی،صدای جیک جیک جوجه هاست
حلقه های دوستی در آشیان دست
جاده ای به سوی بیکرانه خداست
نفهمیدم چرا گفتید بی مزه ست؟
خیلی ناز بود
مال خودته ؟
سلام . من هم یه چیزایی مینویسم.
سلام...دیگه به من سر نمیزنی؟